Art, Movies

بیست و چهارمین جشنواره تئاتر کلن: علامه زاده، کوشک جلالی، چخوف و یونسکو

بیست و چهارمین دوره فستیوال تئاتر ایرانی در کلن شانزدهم نوامبر در همین شهر کار خود را آغاز کرد. این جشنواره به مدت شش روز تا بیست و ششم نوامبر ادامه داشت. جشنواره امسال برای نخستین بار بدون حضور بنیانگذار آن مجید فلاح زاده برگزار شد.

موسیقی طبق روال معمول هر سال بخشی از برنامه افتتاحیه بود. مریم آخوندی نیز امسال با ترانه غم انگیزی برای زلزله زدگان خواندن را آغاز کرد.

پیوندی از چند نمایشنامه، که مجید فلاح زاده آن ها را کارگردانی کرده و یا نوشته بود بخش تئاتری نخستین شب بازگشائی جشنواره بود.

خرس چخوفی

در شب های بعدی آن سنگینی فضا و گرد غم جای خود را به تئاتر داد. دو نمایشنامه از دو نویسنده برجسته شناخته شده آنتون چخوف و اوژن یونسکو به اجرا در آمد.

نمایشنامه خرس چخوف را چند سال پیش در همین فستیوال با بازیگری محمد عاصمی و بهرخ حسین بابائی دیده بودیم. عاصمی آرزو داشت برای آخرین بارولو یک بار هم شده به روی صحنه برود. او از عهده نقش به خوبی برآمد و آخرین آرزویش برآورده شد. امسال اما این کمال حسینی بود که دست به کار شده و نمایشنامه را کارگردانی و بازی کرده بود. حسام الدین توکلی و آذر سلیمی دیگر بازیکنان در نمایشنامه خرس بودند. بیوه ای که پس از مرگ شوهر همه درها را به روی خود بسته و همچنان در سوگ او نشسته است. در این دنیای غم انگیز ناگهان حوادثی پیش می آید که زن با نگاه دیگری به زندگی می نگرد. کمال حسینی را چندین بار در اجراهای مختلف در تئاتر ابزورد یا پوچی دیده بودیم. او اما در نقش تاجر روس از پوسته پوچی بیرون آمد و به واقعیت های نشاط آور زندگی نزدیک تر شد.

یونسکو و صندلی ها

صندلی ها کاری است از اوژن یونسکو نمایشنامه نویس آوانگارد رومانیائی، فرانسوی که بیشتر در زمینه تئاتر آبزورد یا پوچی کار کرده است. کرگدن او را در ایران با کارگردان های مختلف از جمله با حمید سمندریان دیده بودیم. صندلی ها اما تا آن جا که ما می دانیم تنها یک بار در ایران به اجرا در آمده آن هم با سه بازیگر معلول.

محمد علی بهبودی که خود هجده سال پیش این پیس را در شهر اُبرهاوزن آلمان به زبان آلمانی کارگردانی کرده در علت اجرای مجدد آن می گوید: “مسائلی که در این نمایشنامه مطرح می شود جهان شمول است. شامل تمام انسان هائی که در هر کجای جهان هستند می شود. اوژن یونسکو این نمایشنامه را تحت تاثیر وقایعی که در جنگ جهانی دوم در اروپا اتفاق افتاده بود، ویرانی ها و مهاجرت ها که مردم گرفتارش بودند نوشته است. سال گذشته وقتی که من موج مهاجرینی را می دیدم که به اروپا می آمدند و پشت مرزهای بسته قرار می گرفتند، مرد، زن، بچه، این ها خیلی مرا تحت تاثیر قرار داد و تصمیم گرفتم که آن را اجرا کنم. می خواستم آن را در ایران به اجرا در بیاورم. متاسفانه نشد”.

نمایش، قصه پیرمرد و پیرزنی است که در خیال خود به گذشته های دور باز می گردند. در خیال عده ای را برای ادای یک سخنرانی دعوت می کنند و صندلی های خالی را برای مدعوین خیالی به صحنه می آورند. طنز تلخ نهفته در آن گاه تماشاگر را به خنده وا می دارد و گاه آنچنان تراژیک است که اشک از چشمان آدمی سرازیر می شود.

ژاله شعاری که ایفای نقش پیرزن را برعهده دارد اجرای متن یونسکو را به همین دلیل مشکل می داند: :”این نمایش را در ایران دیده بودم ولی تا به حال کاری از یونسکو اجرا نکرده بودم. این نمایشنامه هم از نظر اجرا سخت است هم به خاطر ابعاد گوناگونی که دارد. طنز آمیخته با تراژدی و کمدی که باید مخاطب را تحت تاثیر قرار بدهد.”

پیوند سکس و طنز و نقد در تئاتر کوشک جلالی

سومین شب جشنواره با کارگردانی علی کوشک جلالی آغاز شد. نمایشنامه “آی عشق، وای عشق، آخ عشق” از نیل سیمون که آمیخته ای بود از طنز و صحنه های اروتیک که به مسائل اجتماعی و نقد آن منجر می شد. سینا فیض، نقش مردی را برعهده داشت که به دنبال زنانی بود که در زندگی زناشوئی آن ها را تجربه نکرده بود. سه زن، یکی بلوند و عجول و هدفمند، دیگری سبزه و شیرین و پر حرف که سر مرد را می خورد و سومی که نمی دانست چرا به سراغ مرد آمده است. زویا قریشی، سارا صیادی و سیما سید ایفای نقش این سه زن را برعهده داشتند. کارگردان آن چنان قصه را به هم تنیده بود که تماشاگر لحظه ای از آن غافل نمی شد. موسیقی حساب شده، طنزهای به روز شده و بازی های خوب با رضایت همه مخاطبان روبرو شد.

جشنواره هر سال یک روخوانی نمایشی نیز دارد. نمایشنامه نظام الملک فلاح زاده را بهرخ حسین بابائی، ستاره سهیلی، علی کامرانی و سعید نفیسی پورروخوانی کردند.

غول و بچهها

تئاتر کودکان همیشه جایگاهی ویژه در فستیوال دارد. شهر فرنگ گو؟ که به دو زبان فارسی و آلمانی به اجرا درآمد ولی در واقع ترانه های کودکانه هم نسلان ما بود که به نسل های بعدی منتقل می شد. کاری از نرگس وفادار، با بازیگری بهرخ حسین بابائی و علی کامرانی در نقش دو خواهر و برادر که یکی نقش غول را برعهده داشت. نکته جالب توجه در نمایش کودکان بازتاب حوادث روی صحنه در رفتار و گفتار آنان است. خواهر از بچه ها می پرسد که غول باشد یا برود؟ یکی می گوید برو، دیگری می گوید بمون و در این بین تماشاگران با بازیگران آن چنان در هم می آمیزند که گویا کودکان نیز خود بازیگرند. کاری که کارگردان در اغلب صحنه ها با دقت رعایت کرده بود. بچه ها چه در صحنه و چه در جایگاه تماشاگر بازیکنان اصلی نمایش بودند.

نرگس وفادار در علت برگزیدن این گونه ترانه ها می گوید: “علت این که اصلا این تئاتر را درست کردم این بود که چند وقت پیش مرتب روی واتس آپ من یک پست می آمد که یک آقای کابارتیست دائما این بازی اتل متل را مسخره می کرد. می گفت و مردم می خندیدند. خیلی ناراحت شدم. گفتم کسانی مثل احمد شاملو در کتاب کوچه این همه زحمت کشیدند بازی ها و لالائی ها را جمع کردند. کسی مثل صادق هدایت آمده و تمام این ها را جمع آوری کرده است.”

جعبه ای با چهارچوبی سست

پریچهر بیژنی و بابک راد مهر مردی “در جعبه” را در پنجمین شب به صحنه بردند. ماجرا در روستایی در روسیه می گذرد که وندی واسر اشتاین آن را نوشته است. عشق دختر جوان به معلم پیر. معلمی که در جعبه سنت ها و محافظه کاری هایش زندگی می کند و در واقع نمی تواند از شور و شادی دختر آن گونه که باید لذت ببرد. رادمهر که کارگردانی نمایش را نیز برعهده داشت با ابتکارات صحنه ای گویا می خواست نمایشی متفاوت بسازد. اما متنی که واسر شتاین نوشته بود ناگهان به مساله کلیه فروشی در ایران پرداخت و روزنامه ای با تیتر بزرگ شاه رفت در دست معلم پیر نمایان شد. مسائلی که ربطی به هم نداشتند و تماشاگر را سردرگم می کردند.

علامه زاده و فردوسی

“جغد جنگ” کار رضا علامه زاده در این دنیای مالامال از جنگ و خونریزی با دقت تمام کارگردانی شده بود. نمایش تک نفره ای که عنوانش برگرفته از شعر جغد جنگ ملک الشعراء بهار بود و با الهام از شاهنامه فردوسی دنیایی سرشار از صلح و آرامش برای جهانیان آرزو می کرد. پیران ویسه شاید تنها قهرمان اسطوره ای شاهنامه است که جنگ طلب نیست. اما به هر حال در جنگ کشته می شود.

علامه زاده می گوید: “ریشه اصلی پرداختن به این قهرمانان عشق آنان به وطن است. این ها همه یکی دو تا چیز مشترک دارند که علاقه و تعهدشان به وطن و عشق و تعهد شان به مردم است. در کارهای اخیر که از مصدق شروع شده، عارف قزوینی، ایرج میرزا و کلنل پسیان و همین آخرین کار پیران ویسه….خودم هم درست نمی دانم چرا به این قهرمانان ملی و اسطوره ای پرداخته ام. شاید دوری از وطن و مردم ایران باشد.”

علامه زاده اما تنها نقل به مفهوم نکرده بلکه نانوشته های فردوسی را نیز صحنه ای کرده بود: “پیران ویسه ستاره ای است در شب ابری که پدید و ناپدید می شود. در شاهنامه گاهی در نقش دوم و گاهی فرعی تر ظاهر می شود. قصه مستقلی ندارد. مهم ترین جائی که مطرح می شود همان داستان سیاوش است. من اما در نمایشم پیران ویسه را مرکز قصه قرار دادم. همچنان که گلشهر همسر پیران در شاهنمامه فقط یک اسم است و کاراکتر نیست. من از او کاراکتر ساختم. این ها در شاهنامه نیست.”

آقای علامه زاده درباره حجم بالای توصیف جنگ ها و خونریزی ها در شاهنامه می گوید:”آن دوران زمانه جنگ و خونریزی بوده است که به آن افتخار هم می کردند. فردوسی اما وقتی از پیران به عنوان یک آدم خردمند صحبت می کند، به خرد ورزی او ارج می گذارد. این نشانه احترامی است که برای پیران صلح طلب قائل است. وقتی کیخسرو در مرگ پیران اشک می ریزد در واقع این فردوسی است که در مرگ خرد می گرید.”

نکته جالب توجه ترکیب موسیقی با صحنه های گوناگون نمایش بود. چهارده قطعه ای که آهنگساز جوان مقیم ایران با نامی مستعار به سفارش علامه زاده ساخته بود. استفاده از صدای فرامرز اصلانی با صدائی که با نمایش سخت سازگار بود حکایت از هوشمندی کارگردان در انتخاب ترانه داشت.

آخرین شب فستیوال با “در این مکان و در این زمان” نیلوفر بیضائی آغاز شد و با “هتل اروپا” ی علیرضا کوشک جلالی پایان پذیرفت.

الهه خوشنام bbc