Articles

تحریمها و فشارها علیه ایران ماه‌های سرنوشت ساز

موج اول تحریم‌های هسته‌ای آمریکا، توسط دستور اجرائی ۱۵ مرداد دونالد ترامپ به مرحله اجرا در آمد. موج دوم که نفت و سیستم بانکی کشور را هدف قرار می‌دهد از روز ۱۳ آبان به اجرا در خواهد آمد.

حرف‌های قابل تامل علی ربیعی، وزیر برکنار شده تعاون، کار و رفاه اجتماعی در مصاحبه ۱۳ مرداد با روزنامه اعتماد در هیاهوی استیضاح وی توسط مجلس گم شد. او تاکید کرد که “ما در یک جنگ واقعی وارد شده‌ایم” و در این باره باید با مردم “صادقانه صحبت کنیم”. او افزود که با بازگشت تحریم‌ها ممکن است یک میلیون نفر بیکار شوند.

طبقات کم درآمد تحت فشار شدید گرانی و تورم‌اند. رهبر ایران، آیت‌الله علی ‌خامنه‌ای، در سخنان ۲۲ مرداد خود به این نکته پرداخت و گفت: “بخشی از مردم واقعا زیر فشارند و این گرانی مواد غذایی و مسکن و… روی مردم فشار می‌آورد”. برخی از گزارش‌ها حاکی است که ۳۳ درصد جمعیت (یک سوم جمعیت کشور) زیر خط فقر زندگی می‌کنند. این در حالی است که روز به روز قدرت خرید مردم کاهش می‌یابد. مرکز پژوهش‌های مجلس اعلام کرده هر ۱۰ درصد رشد نرخ ارز باعث افزایش دو درصدی نرخ تورم خواهد شد. به این ترتیب با توجه به اینکه از اوایل امسال ارزش دلار در حدود ۱۵۰ درصد رشد کرده “تنها بر اثر این عامل” تا اینجا تورمی حدود ۳۰ درصد داشته‌ایم در حالی که در ماه پنجم سال هستیم.

فساد مالی گسترده و اقتصاد مبتنی بر رانت، رفته رفته به روش عادی زندگی در ایران تبدیل شده است. به اعتقاد بسیاری از جامعه‌شناسان در ایران، این عامل، به اضافه عدم اراده برای جلوگیری از تمرکز ثروت در بخشی از جامعه و بی توجهی حکومت به افزایش شکاف‌های طبقاتی، عامل عمده بروز بحران‌هائی بوده که از دی ماه سال گذشته شکل گرفته است. این عوامل، به اضافه سیاست خارجی ایران (که کمی بعد بیشتر به آن می‌پردازیم) باعث گردیده که کسانی که فشار‌های اقتصادی زندگی را بر آنان تنگ کرده وارد صحنه اعتراضات شوند.

درخواست‌های مدنی در قبال اقتصادی و معیشتی

در ناآرامی های تابستان ۱۳۷۸، در پی بسته شدن روزنامه سلام، و نیز ناآرامی های سال ۱۳۸۸ در پی انتخابات ریاست جمهوری همان سال، تحت لوای “جنبش سبز”، تمام خواسته‌ها حول محور حقوق و آزادی‌های مدنی بود. تقریبا اعتراضی که ماهیت اقتصادی داشته باشد مطرح نشد. این نشان می‌داد که پایگاه اصلی هر دو جنبش را طبقات متوسط و بالای متوسط شهری تشکیل می‌دادند.

در اعتراضات اخیر، قطعا کسانی هم با خواست های مدنی به اقشار کم درآمد پیوسته‌اند اما بدنه این تظاهرات را کسانی تشکیل می‌دهند که برای بقاء و زندگی می‌جنگند. در حالی که ناآرامی ها ۷۸ و ۸۸ عمدتا در تهران و برخی از شهر های بزرگ طنین انداز بود اعتراضات اخیر ۸۰ شهر، حتی شهر‌های کوچک را هم در بر گرفت. از آنجا که ماهیت اصلی این اعتراضات موضوع معیشت و بقاء است لذا قدرت بالائی در ایجاد تکانه های شدید اجتماعی و سیاسی دارد.

سقوط ارزش ریال و گران شدن دلار برخلاف نظر آیت‌الله خامنه‌ای که ۲۲ مرداد عنوان کرد مشکل ارز مربوط به “نحوه‌ مدیریت و سیاست‌گذاری اجرایی” است، ریشه‌اش در سیاست خارجی است که سکان آن به دست آقای خامنه‌ای است. برای روشن شدن این امر باید کمی به عقب برگردیم.

یکی از دلایلی که باراک اوباما، رئیس جمهور سابق آمریکا، با طیف گسترده‌ای در داخل نظام آمریکا و با اسرائیل و البته شخص بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در جریان مذاکرات هسته‌ای درافتاد و بارها در مصاحبه‌های مختلف به آن اشاره کرد این بود که وی امید داشت با بسته شدن پرونده هسته‌ای راه برای کاهش تنش چهل ساله با ایران گشوده شود.

اما در عمل هنوز مرکب توافق هسته‌ای (برجام) خشک نشده بود که آیت‌الله خامنه‌ای اعلام کرد که مذاکره با آمریکا در هر زمینه دیگر ممنوع است. سئوال ساده‌ای که نویسنده همین سطور در همان زمان مطرح کرد این بود که چطور ممکن است دو حکومت در چندین جبهه با هم شدیدا درگیر نزاع باشند اما بر سر یک موضوع پرمناقشه به یک “توافق پایدار” برسند؟ در ایران این موضوع که اوباما و یک جریان حامی او در درون حکومت آمریکا خواستار کاهش تشنج با ایران بودند، سهوا و یا عمدا نادیده گرفته شد.

ممکن است مطرح شود بر فرض هم که در زمان اوباما تشنج ایران و آمریکا کاهش پیدا کرده بود باز دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، می‌توانست همه چیز را برهم بزند. واقعیت این است که اگر عزم جدی برای کاهش تشنج با آمریکا و بازسازی اقتصاد ایران وجود داشت، حکومت می‌توانست به سرعت شرکت‌های بزرگ آمریکائی را، هم در زمینه انرژی و هم تاسیسات زیربنائی و از همه مهمتر سرمایه‌گذاری و فایننس در ایران درگیر کند. یکی از تئوری‌های قابل توجه روابط بین‌الملل این است که دو کشور با وابستگی متقابل اقتصادی (Economic interdependence) با یکدیگر وارد نزاع نمی‌شوند و یا “احتمال وقوع نزاع” بین آنان به طور چشمگیری کاهش می‌یابد. درگیر شدن شرکت‌های آمریکائی در فعالیت‌های اقتصادی در ایران، یا دست ترامپ را می‌بست و یا حداقل کار را برای خروج از برجام و بازگرداندن تحریم‌ها به مراتب مشکل‌تر می‌کرد به این ترتیب که لابی کمپانی های بزرگ که وارد بازار ایران شده بودند از طریق کنگره آمریکا به دولت ترامپ فشار می‌آوردند.

در ایران، رابطه با آمریکا، سهوا یا عمدا، به “بندگی” از آن کشور تعبیر می‌شود. چنانکه قبلا هم در این ستون به این مطلب اشاره شده، رابطه ویتنام با آمریکا نمونه بارز نقض این تئوری است.

ویتنام ۲۰ سال با آمریکا در یکی از خونین‌ترین جنگ‌های میان دو کشور درگیر بود. نظام آن کشور کمونیستی و در تضاد کامل با نظام آمریکائی است. اما امروز، شریک اول تجاری ویتنام، آمریکاست و بجای بندگی، وابستگی متقابل اقتصادی در روابط دو کشور حاکم است. این امر به توسعه اقتصادی ویتنام کمک قابل توجهی کرده است.

به هر حال علت اصلی بالا رفتن قیمت دلار تحریم‌های آمریکاست، به چند دلیل:

اول، هر چند که اروپائی‌ها سخت در تلاشند که از شدت تاثیر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران بکاهند اما واقعیت این است که دولت ایران قادر نیست به اندازه کافی ارز وارد کشور کند، جواب تقاضا را بدهد و ریال را حمایت کند. اتحادیه اروپا حتی نتوانسته بازوی مالی خود را راضی به کار با ایران کند. ورنر هویر، رئیس بانک سرمایه گذاری اروپا می گوید: “هیچ بانک اروپائی در حال حاضر قادر به کار کردن با ایران نیست”.

دوم، نفس تحریم‌ها احساس بی‌ثباتی و نگرانی در ایران ایجاد کرده است. طبقه متوسط و ثروتمند برای جلوگیری از سقوط ارزش دارائی خود به بازار ارز (و هم چنین طلا) هجوم آورده‌اند و هر چه به ۱۳ آبان و به اجرا در آمدن موج دوم تحریم‌ها نزدیکتر شویم احتمالا این هجوم تشدید می‌شود و احتمالا قیمت دلار باز هم افزایش می‌یابد. تا اینجا دولت هر سیاستی پیش گرفته قادر به جلوگیری از این وضعیت نبوده است. بخشی از نقدینگی ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومانی سیل آسا به سوی بازار ارز سرازیر است. آقای خامنه ای به موضوع توجه داشته و می گوید: ” نگذاریم که این نقدینگی سرازیر بشود به طرف ارز و به طرف طلا و به طرف مسکن”. اما سئوال این است که چگونه؟

سوم، با فعال شدن تحریم‌های نفتی ارز حاصل از فروش نفت هم کاهش یافته و این امر بر معضل کمبود ارز خواهد افزود.

آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: “جنگ نخواهد شد و مذاکره (هم) نخواهیم کرد”. پرزیدنت ترامپ با خروج از برجام نزدیکترین متحدین آمریکا را در اروپا به مقابله واداشته ضمن اینکه با پشت پا زدن به یک توافق بین‌المللی، مذاکره و توافق با ایران را از معنا تهی کرده است. اما دوره ترامپ بالاخره به سر می‌رسد در حالیکه آیت‌الله خامنه‌ای اصل مذاکره با آمریکا رد می‌کند، هم چنانکه پس از امضاء برجام در زمان اوباما کرد. از این‌رو سئوالی که محتاج پاسخ است این است که وقتی دو دولت منافع حیاتی یکدیگر را تهدید می‌کنند (صرف نظر از اینکه کدام طرف محق است) اگر مذاکره‌ هم با یکدیگر نکنند از چه راهی به جز برخورد نظامی قرار است تضاد و درگیری آنان فیصله پیدا کند؟

شش ماه آینده، با شروع تحریم های گسترده‌تر احتمالا دوران تلاطم در رابطه ایران و آمریکا خواهد بود. اما شاید بسیاری از سئوالات امروز ما پاسخ داده شود. در صدر آن سئوالات اینکه، منحنی مسیر اقتصاد ایران چگونه خواهد بود؟

شهیر شهید ثالث

bbc