سال ١٣٦٩ شمسی مردی خوش لباس با ظاهری كاملا آراسته در آسانسور هتل انقلاب تهران در كنارم قرار گرفت. با آنكه او را نمی شناختم اما با سلامی گرم جويای شرايط اردوی تيم ملی شد.
در حاليكه فكر میكردم ممكن است يكی از هواداران تيم ملی باشد از تمرينات سخت گله مند بودم اما اعتقاد داشت بايد صبور بود و مطمئنا نتايج آن درخشان است.
پس از رسیدن به پذیرش هتل او به سمت زنده یاد پرویز خان ( دهداری) رفت و با استقبال گرم كادر فنی تیم ملی دركنارشان نشست.
وقتی از بچهها اسم آن مرد محترم را پرسیدم.
-اون پیراهن سفید آستین كوتاه با شلوار سفید و كفش سفید منظورته؟
-بله،
– منصور خان پورحیدری را نشناختی؟
اولین دیدار من با تاریخ زنده باشگاه استقلال چنین بود.
مردی كاملا آرام و متین كه نقطه مثبت او دوری از حاشیهها وتنش های رایج در فوتبال بود.
پس از چند روز از طرف یكی از دوستان پیشنهاد بازی دراستقلال را گرفتم. غیرقابل تصور بود اما به دلایلی نتوانستم در آن زمان شاگرد این مرد بزرگ شوم.
سال ١٣٧٣ “منصور خان” جایگزین نصرالله عبدالهی سرمربی استقلال شد و افتخار شاگردی او نصیبم شد.
نوع مربیگری و شخصیت خاص “منصورخان” به گونهای بود كه شاید خیلیها تصور می كردند “منصور خان” شخصیت سازش پذیری دارد و توان مقابله با بازیكنان پرحاشیه فوتبال ایران را ندارد.
اما نتایج درخشان استقلال تحت مربیگری او و با كمترین امكانات نشان میدهد منصورخان شیوه خاصی داشت كه می توانست در بدترین شرایط از بازیكنانش بهترینها را بگیرد.
“منصور خان” همیشه و در هر شرایطی استقلال را در اولویت قرار میداد.
باشگاهی مردمی و پرطرفدار كه پس از انقلاب در حال نابود شدن بود توسط “منصورخان” دوباره شكل گرفت. او همیشه و تحت هرشرایطی در خدمت بود.
مربیای بود كه هیچ زمان برای كار در باشگاه محبوبش شرط و شروطی نگذاشت و همواره در بحرانیترین شرایط تنها برای كمك كردن میآمد.
اوج فداكاری “منصورخان” استعفا از تیم ملی و بازگشت دوباره با استقلال بود.
عاشق بودن و عاشق ماندن از ویژگیهای منحصر بفرد مردی بود كه نشان داد تحت هر شرایطی تنها به فكر سربلندی معشوقش است.
در یكی از بازیهای استقلال و پس از شكست سنگین درخانه حریف ازبكستانی تماشاگران عصبانی پیش از شروع بازی برگشت در تمرینات حاضر شده و به ما اعتراض می كردند. “منصور خان” به سمت آنان رفت و تمامی مسئولیت شكست را به عهده گرفت.
“خواهش میكنم به بچههایم چیزی نگویید مقصر شكست من هستم اجازه دهید بازی برگشت تمام شود اگر نتیجه نگرفتیم من میروم.”
پس از پیروزی در بازی برگشت و در جواب سوالات خبرنگاران سهم خود را از پیروزی كمترین میدانست.
مربی كه همواره سپر بلای بازیكنان میشد و در بحرانی ترین شرایط نیز مسئولیت ناكامی را به گردن می گرفت تا به شاگردانش درس گذشت و شجاعت را بدهد.
منصور پورحیدری از نسلی است كه در فوتبال نه چندان حرفهای ایران دیگر هرگز نمی بینیم.
بدرود مرد همیشه آبی
bbcمحمد تقوی