تازهترین آمار رسمی دولت آمریکا از بیخانمان بودن حدود ۵۰ هزار کهنه سرباز آن کشور حکایت دارد که ۸.۶ درصد جمعیت بیخانمان آمریکا را تشکیل میدهند. ۹۱ درصد آنها مرد هستند و ۹۸ درصدشان مجرد. ۷۶ درصد آنها شهرنشین هستند و اقلیتها (شامل سیاهپوستان و لاتینتبارها) بیش از نیمی از شمار کهنهسربازان بیخانمان را تشکیل میدهند.
بیش از نیمی از تمام کهنهسربازان بیخانمان، گرفتار ناتوانی جسمی یا بیماری روانی هستند و آمار نشان میدهد که تعداد کهنهسربازان بیخانمان جنگ ویتنام از شمار کشتهشدگان این جنگ بیشتر است.
با بازگشت نیروهای آمریکایی از عراق و افغانستان، چهره این پدیده دگرگون شد و در سالهای اخیر، بر شمار زنان و نیز سرپرستان خانوار در این گروه افزوده شده است. در ۹ سال گذشته، تعداد زنان بیخانمانی که در جنگهای خلیجفارس، عراق و افغانستان خدمت کردهاند، رشد چشمگیری داشته است.
ریشههای بیخانمان شدن کهنهسربازان در آمریکا
در جامعه آمریکا که بر خدمات نیروهای نظامی خود ارج بسیار مینهد و تسهیلات فراوانی برای زندگی آنها و خانوادههایشان فراهم میکند، پدیدهای به نام “کهنهسرباز بیخانمان” شگفتیآور است. اما این، معضلی واقعی است که از اوایل دهه ۷۰ میلادی در جامعه آمریکا رخ نموده است و در سه عامل ریشه دارد: بیماری روانی، اعتیاد، و توان مالی اندک.
سربازانی که از دوران خدمت برونمرزی در خاورمیانه بازمیگردند، گاه بهرغم کمکهای دولت نمیتوانند زندگی خود را اداره کنند و آسیبپذیری اقتصادی، به شرایط زندگی آنها هم آسیب میزند. عدهای از این کهنهسربازان، نمیتوانند پس از ترک خدمت در نیروهای نظامی، شغلی مناسب و با درآمد کافی بیابند و فشار مالی، آنها را بیخانمان میکند. اما آسیبهای روانی و اعتیاد، از اسباب اصلی بیخانمان شدن کهنهسربازان است.
مارس ۲۰۱۶ – تگزاس: جان مرکنز ۷۰ ساله در کنار سگش. این کهنهسرباز ارتش آمریکا، از سال ۱۹۹۸ میلادی بیخانمان بوده و
هر از گاه در خیابان به سر برده است. او چهار سال است که زیر این پل زندگی میکند
آمار منتشر شده از سوی دولت آمریکا حاکی از آن است که نیمی از کهنهسربازان بیخانمان در آن کشور از بیماری روانی مزمن رنج میبرند، دوسوم آنها معتادند و شمار بسیاری از این دو گروه، گرفتار هر دو مشکل هستند، یعنی هم معتادند و هم بیمار روحی.
پژوهشهای اجتماعی نشان میدهد که هنگام تشدید فشارهای مالی، احتمال بیخانمان شدن کهنهسربازان بیش از شهروندان عادی است. گروه بزرگی از کهنهسربازان، از PTSD یا اختلال تنشزای پس از رویداد رنج میبرند که اختلال شایعی بین کسانی است که ناآرامی و تنش جنگ را تجربه کردهاند. این اختلال، به افسردگی، اضطراب، بیخوابی، حساسیت و زودرنجی، خشم و گوشهگیری میانجامد. عدهای از سربازان با آسیبهای مغزی ناشی از انفجار به خانه بازمیگردند. این قبیل آسیبها، عوارضی چون تشنج، فراموشی، ناتوانی در تصمیمگیری، سردردهای میگرنی و مشکلات تکلم را سبب میشوند.
همه سربازانی که گرفتار این اختلالات میشوند، به سادگی نمیتوانند با آنها سر کنند. شماری از آنها تعادل روانی خود را از دست میدهند، عدهای گوشهگیر و منزوی میشوند، برخی ناسازگار میشوند و گروهی در انتخاب کار، سختگیر و مشکلپسند میشوند.
حساسیتهای خلقی آنها که پیش از اعزام به جبهه جنگ هم مشکلات روحی داشتهاند، معمولا پس از بازگشت تشدید میشود و عرصه را بر خود و اطرافیانشان تنگ میکند. با این وصف، کهنهسربازان متاهل کمتر بیخانمان میشوند. اعتیاد به الکل یا مواد مخدر هم از جمله علتهای بیخانمان شدن کهنهسربازان است. خواه زمینه مناسبی برای گرایش به اعتیاد در نهادشان باشد یا نه، فشارهای دوران خدمت، بسیاری از آنها را آسیبپذیر میکند و در دام اعتیاد میاندازد. عدهای هم برای تسکین درد یا گریز از کابوسهای شبانه و فشارهای روحی، داروهای مسکن یا آرامبخش بیشتری مصرف میکنند و به آنها معتاد میشوند. اکثر کهنهسربازان معتاد شاغل، کارشان را از دست میدهند و گاه در پی آن، سرپناه خود را هم.
آمار وزارت امور کهنهسربازان آمریکا نشان میدهد که بیخانمان شدن گروهی از آنان که گرفتار آسیبهای شدید روحی یا اعتیاد هستند، حدود سه سال پس از خروجشان از ارتش روی میدهد. یعنی به طور متوسط سه سال طول میکشد تا فشارهای جنگ، به اعتیاد یا بیماری روحی دامن بزند و تعادل این شهروندان را به گونهای بر هم زند که آنها را راهی خیابان کند.
پژوهشهای میدانی نشان داده است که اغلب کهنهسربازان بیخانمان، پیش از رفتن به جبهه جنگ، گرفتار بیماری روحی یا گرایش به اعتیاد بودهاند و عدهای از آنها حتی تحت درمان بودهاند، اما مشکلشان مهار نشده است و با بازگشت از جنگ و اضافه شدن تنش ناشی از آن، فرجامی اندوهبار یافتهاند.
راهکارها و چارهها
در سال ۲۰۱۰ باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا و همسرش میشل، از بین بردن پدیده بیخانمانی کهنهسربازان آمریکایی را از اهداف مهم دولت خواندند و گفتند که قصد دارند طی برنامهای پنجساله شمار کهنهسربازان بیخانمان آمریکا را به صفر برسانند.
طرح کاخ سفید برای مبارزه با بیخانمان شدن کهنهسربازان، با همکاری فرمانداران و شهرداران اجرا شده است و ادامه دارد. در شرایط کنونی تعداد کهنهسربازان بیخانمان هنوز به صفر نرسیده است و تنها شش شهر از میان همه شهرهای آمریکا موفق شدهاند که دستکم به طور موقت کهنهسربازان بیخانمان را اسکان دهند، اما برنامه پنج ساله دولت اوباما، حدود ۶۷ درصد از شمار کهنهسربازان بیخانمان کاسته است.
دارلین متیوز، کهنهسرباز بیخانمان، برای بیش از دو سال در نوبت بود تا جایی برای زندگی به او بدهند و در این مدت در این خودرو زندگی میکرد
بیخانمانی برخی کهنهسربازان “مزمن” خوانده میشود چون اعتیاد یا بیماری روانی آنها مهار نشده است و به همین دلیل، رفع موقت بیخانمانی در بلندمدت کمک چندانی به سامان دادن آنها نمیکند. اما عدهای از آنها تنها در برههای بحرانی به کمک نیاز پیدا میکنند. آمار نشان میدهد بیخانمانهایی که یک یا چندبار در زندگی خود به پناهگاه نیاز یافتهاند، به طور متوسط ۱۷ روز در پناهگاه یا مرکز اسکان جمعی ماندهاند و پس از آن توانستهاند روی پای خود بایستند و جایی برای اقامت بیابند.
اما کهنهسربازان بیخانمان آسیبپذیرتر هستند و هر بار، به دستکم ۲۱ روز برای سامان یافتن نیاز دارند. عدهای از بیخانمانهای آمریکایی، تا ۴ سال تحت پوشش مراکز حمایت از بیخانمانها قرار میگیرند. کهنهسربازان بیخانمان، برای رهایی از خوابیدن در خیابانها و زیر پلها با چالشهای جدیتری روبهرو هستند که سبب میشود به طور متوسط حدود ۶ سال طول بکشد تا بتوانند به زندگی عادی بازگردند.
اسکان موقت در پناهگاهها، مسکن ارزان، مشاوره روانی و کمک به کاریابی از جمله راهحلهایی است که برای مبارزه با معضل بیخانمانی کهنهسربازان آمریکایی اندیشیده شده است. اما در این میان، تنها دولت نیست که برای حل این مشکل میکوشد. نهادهای مردمی و مدنی هم در این راه تلاش زیادی میکنند. یکی از فعالترین نهادهای غیرانتفاعی این عرصه، ائتلاف ملی کمک به کهنهسربازان بیخانمان است که با وزارت امور کهنهسربازان همکاری میکند. شمار بنیادهای غیردولتی و غیرانتفاعی دیگر و داوطلبانی که از میان مردم عادی برای رفع این مشکل به دولت کمک میکنند، کم نیست.
از آنجا که بسیاری از کهنهسربازان بیخانمان مشکلات جدی روحی دارند، عدهای از آنها از رفتن به پناهگاه و زندگی در کنار دیگران میگریزند. اغلب آنها از حمایت خانواده یا خویشان برخوردار نیستند، تنها و بیرفیق هستند و دوستان اندکی را که دارند، از خود میرنجانند و میرانند. عدهای با وجود یافتن فرصت شغلی با کمک دولت یا نهادهای مدنی، بر سر کار دوام نمیآورند و با دیگران درگیر میشوند یا از کار فرار میکنند و دست آخر اخراج میشوند.
ضرورت حمایت مداوم از کهنهسربازان
روانپزشکان و مشاوران آشنا به مشکلات کهنهسربازان بیخانمان میگویند که بیخانمان شدن این شهروندان، یک علت نیست، بلکه واپسین معلول یک سلسله پیامد است: پیامدهایی که در مشکلات روانی، گرفتاریهای خانوادگی، چالشهای اقتصادی و حساسیتهای فردی ریشه دارد. توصیه کارشناسان این است که وقتی در معاینات روانی پیش از اعزام به جبهه جنگ محرز میشود که سربازی به بیماری روحی مبتلاست، درمان و مشاوره لازم در دوران خدمت برای او مهیا باشد تا آسیبهای ناشی از حضور در پیرامون پرتنش و ناآرام جبرانشدنی باشد.
به خانواده و دوستان کهنهسربازان همواره توصیه میشود که ارتباطشان را با آنها قطع نکنند، حتی وقتی خود آنها به ادامه این ارتباط بیمیل هستند. انزوا و گوشهگیری، به اعتیاد و احساس ناامنی دامن میزند. وجود مراکز و شماره تلفنهای اضطراری برای کهنهسربازان آسیبدیده و آسیبپذیر در هنگام استیصال و اضطرار، یکی از راههای تلاش برای مهار گرفتاریهایی است که به بیخانمانی میانجامد. در بسیاری از این مراکز، در کنار پزشک و مشاور یا گاه به جای آنها، از کهنهسربازان موفقی که پس از ترک خدمت، به ادامه تحصیل، کار، یا هردو پرداختهاند، کمک گرفته میشود، چرا که آنها بهتر میتوانند دشواریهایی را درک کنند که همرزمهای دیگرشان را گرفتار کرده است.
توجه ویژه به گروه سنی ۱۸ تا ۳۰ سال که آسیبپذیرترین گروه سنی کهنهسربازان است، از راهکارهای دیگری است که در راستای حمایت از آنها به کار میآید و سرانجام آن کمک به بهبود وضعیت کهنهسربازان همت میطلبد و همکاری. جنگ، ویرانگر است و پیامدهایش گاه ویرانگرتر. در این میان، نقش نهادهای مدنی و فعالان اجتماعی که به یاری مراکز دولتی میآیند، در خور اعتنا و چشمگیر است.
bbc