Articles, Home, World

قمار ترامپ در سوریه؛ برنده و بازنده خروج آمریکا چه کسانی هستند؟

تصمیم دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، برای خارج کردن نیروهای کشورش از سوریه، برخی را خوشحال کرد و برخی را ناراحت، مضطرب و حتی سردرگم.

این نخستین بار نیست که یکی از تصمیمات آقای ترامپ چنین خبرساز می‌شود و به اختلاف نظر و مجادلات سیاسی در واشنگتن دامن می‌زند. اما کم پیش می‌آید که ترامپ با تصمیمی، هم منتقدین سرسختش را در حزب رقیب به خشم بیاورد و هم به مواضع نزدیکترین متحدینش مانند جان بولتون یا مایک پومپئو پشت کند.

ضمن اینکه این‌بار دایره کسانی که تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا بر آنها اثر می‌گذارد، از همیشه گسترده‌تر است. جنگ سوریه، جنگی است چند وجهی با جبهه‌های گوناگون، ائتلاف‌های رنگارنگ و طرف‌هایی که یک روز رفیقند و یک روز دیگر همدیگر را نشانه می‌گیرند.

در این میدان شلوغ که صحنه‌ای است برای یکی از پرماجراترین نبردهای قرن ۲۱، خروج نیروهای آمریکایی از سوریه چه معنایی دارد و چه کسانی از این تصمیم خوشحال شده‌اند و چه کسانی دل‌شکسته؟

برنده‌ها

بشار اسد

همه می‌گفتند که روزهایش به شماره افتاده و در دومینوی بهار عربی، پاییز حکومتش فرارسیده و به زودی سقوط می‌کند. بشار اسد اما به سختی جنگید و به رغم اینکه در این جنگ بارها به جنایت جنگی و استفاده از تسلیحات شیمیایی متهم شد و تحقیقات مستقل سازمان ملل نیز این موضوع را تایید کرد، اما همچنان در قدرت باقی مانده است. آن هم بعد از هفت سال جنگ داخلی و کشته شدن صدها هزار تن از شهروندان سوریه.

یکی از نخستین کسانی که ممکن است از شنیدن خبر تصمیم دونالد ترامپ خوشحال شده باشد، بشار اسد است. هر چند که نیروهای نظامی آمریکا – هر قدر اندک – برای یاری به او یا سرنگونی او در سوریه حضور نداشتند. آنها در مناطق کردنشین بودند و به گفته واشنگتن، در حال آموزش نیروهای محلی برای نبرد با گروه موسوم به “دولت اسلامی” یا همان داعش.

با این حال، این نیروها دلگرمی بزرگی بودند برای کردهایی که خیلی زود از ابتدای جنگ داخی سوریه موفق شدند کنترل بخش‌های مهمی از شمال غرب سوریه را به دست بیاورند.

اسد در این جنگ که خیلی زود موجب شده بود کنترل حدود سه چهارم کشور را از دست بدهد، آرام آرام مناطق تحت کنترل شورشیان و مخالفانش را پس گرفته است. او در سال ۲۰۱۸ کار را در جنوب کشور یکسره کرد و حالا همه هم و غمش، مناطق شمالی است که نیمی از آن در دست کردهاست و نیمی هم توسط باقی مخالفان اداره می‌شود.

در شمال غرب (جایی که مخالفان غیرکرد، از جمله اسلامگرایان رادیکال و همچنین مخالفان میانه‌رو حضور دارند)، نیروهای اسد گام به گام به سوی مرزهای ترکیه پیش رفته‌اند و در این مسیر پیروزی‌های خیره‌کننده‌ای به دست آورده‌اند که در راه رسیدن به آنها، از نظر برخی، استفاده از تسلیحات شیمیمایی بی‌اثر نبوده است.

در روزهای اخیر نیز به محض اعلام خبر تصمیم ترامپ برای خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، نیروهای وفادار به بشار اسد بر اساس گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر سوریه، جنوب ادلب و شمال حما را موشک‌باران کردند. این مناطق، در کنار قسمت کوچکی از گذرگاه مرزی در جنوب، آخرین بخش‌ها از خاک سوریه هستند که هنوز در کنترل مخالفان غیر کرد اسد است و بسیاری از کسانی که سالها در شهرهایی مانند حلب و حمص و حما با او جنگیده‌اند، به این منطقه عقب‌نشینی کرده‌اند.

حضور دو هزار نیروی نظامی آمریکایی در خاک سوریه، یکی از جدی‌ترین موانع برای بشار اسد بود که برای بازپس گرفتن کنترل کشورش به نیروهای روسیه و ایران متکی است و عدم رویارویی مستقیم این نیروها، دغدغه‌ای کلیدی برای هر دو طرف محسوب می‌شد.

روسیه

روسیه احتمالا برنده اصلی خروج نیروهای آمریکا از سوریه است. این کشور تقریبا همزمان با ورود نظامیان آمریکایی به خاک سوریه در سال ۲۰۱۵، وارد این جنگ شد. و از همان ابتدا تنها کشور دیگر که در جبهه روبه‌رو وزن کافی را برای مقابله‌جویی با روسیه داشت، آمریکا بود.

واکنش ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور این کشور نیز جز ستایش و تایید تصمیم دونالد ترامپ نبود. او حتی تلاش نکرد که خوشحالی‌اش را پنهان کند و گفت که اگر تصمیمی برای خروج از سوریه گرفته شده، “تصمیم درستی است.”

در جریان جنگ داخلی سوریه و شکل گرفتن نبردهای نیابتی میان قدرت‌های منطقه‌ای در این کشور، بعد از ورود روسیه به میدان، رقابت و رویارویی روسیه و آمریکا به حدی بود که برخی ناظران همین رویارویی را یکی دیگر از جنگ‌های نیابتی در سوریه توصیف می‌کردند. اگر اساسا جنگی نیابتی بین این دو قدرت اتمی وجود داشت، خروج آمریکا می‌تواند نشانه‌ روشنی باشد از عقب‌نشینی واشنگتن از سرشاخ شدن با رقیب دیرینه‌اش.

علاوه بر این، شکست‌های پیاپی مخالفان اسد (همانها که با کمک روسیه به زانو درآمدند)، عامل دومی است که در ارتقای موقعیت مسکو در سوریه اثر قابل توجهی داشته و خروج آمریکا می‌تواند به این پیروزی‌ها نیز سرعت ببخشد.

بدین ترتیب گویی همه چیز آماده است تا در خلاء ناشی از خروج نظامیان آمریکایی، روسیه به عنوان تنها قدرت جهانی حاضر در این نبرد، موقعیتش را در سوریه و چه بسا خاورمیانه تثبیت کند و خاطره روزهای خوش نقش اتحاد جماهیر شوروی را زنده کند که زمانی نفوذی قابل توجه در کشورهایی چون سوریه، عراق و مصر داشت. سوریه‌ای که در غیاب آمریکا به دست ولادیمیر پوتین ساخته شود، عبایی است که به تن مسکو دوخته می‌شود و به این آسانی تغییر مسیر نخواهد داد.

علاوه بر این، روسیه پیامی روشن هم برای دیگر بازیگران منطقه‌ای خواهد داشت از اینکه تا کجا پشت متحدانش می‌ایستد. و در مقابل واشنگتن چگونه پشت هم‌تیمی‌هایش را خالی می‌کند.

ایران

ایران در جنگ داخلی سوریه، چندین هدف موازی را دنبال کرده که همگی‌شان یک نقطه تلاقی دارند: حفظ بشار اسد در قدرت. بشار – همانند پدرش حافظ – متحد استراتژیک رژیم تهران است. به این معنا که فارغ از ایدئولوژی حزب بعث و ملی‌گرایی عربی حزب حاکم بر سوریه (و البته ادعای رهبری این ملی‌گرایی)، تهران و دمشق، به واسطه دشمن مشترک (صدام حسین، اسرائیل یا آمریکا) دهه‌هاست که با هم دست دوستی دادند.

یکی از محورهای اصلی تبلیغات ضد آمریکایی ایران، حضور نظامی این کشور در منطقه است که فارغ از نتایجش همیشه به عنوان موضع اصولی تهران تکرار می‌شود. برای حکومت ایران، این حضور – حتی در زمانی که به سرنگونی طالبان و صدام حسین می‌انجامد – یک تهدید تلقی می‌شود.

در جنگ سوریه نیز شرایط مشابهی حاکم است. آمریکا اگر چه در مناطق تحت کنترل شورشیان نیز حضور داشته، اما اثر قابل توجهی بر نبرد با داعش داشته که از نظر نظامی به نفع تهران است. با این حال ایران همچنان با این حضور مخالف بوده. به ویژه اینکه همیشه این نگرانی وجود داشت که آمریکا با کمک به گروههایی که مخالفین میانه‌رو توصیف می‌شدند، قدرت نظامی این گروهها را افزایش دهد و جلوی پیروزی نهایی بشار اسد و حامیانش را بگیرد.

خروج آمریکا به این نگرانی پایان می‌دهد.

این خروج برای ایران ارزش تبلیغاتی نیز دارد، چرا که به شکل نمادین، در نهایت درجنگی که در آن پتانسیل کافی برای نبرد مستقیم بین ایران و آمریکا وجود داشت، ایران در میدان باقی مانده. وفادار به متحدش. و آمریکا در راه خروج است.

در کنار این پیروزی تبلیغاتی، خروج آمریکا از سوریه می‌تواند یکی از مشکلات بزرگ تهران را نیز حل کند: راه ارتباطی با حزب‌الله لبنان برای ارسال کمک‌های مختلف از جمله سلاح و حتی موشک. این راه در حال حاضر از دو گذرگاه اصلی با سد آمریکا روبه‌رو است: یکی در مسیر استراتژیک شهر القائم (در عراق) به شهر ابوکمال (در سوریه). و دیگری در گذرگاه الولید.

در مسیر القائم-ابوکمال، آمریکا همچنان پایگاهی نظامی در القائم عراق دارد که اگر آمریکا از آنجا خارج نشود، تغییری در وضعیت مرز ایجاد نمی‌شود. اما سرنوشت گذرگاه الولید به یک گروه ۲۵۰ نفره از نیروهای ویژه آمریکایی که در التنف (قسمت سوری گذرگاه) مستقر هستند، وابسته است. آمریکایی‌ها در این منطقه با آموزش مخالفان اسد و تجهیز آنها، عملا جاده مهم التنف را که راهی ارتباطی است به دمشق و بیروت، کنترل می‌کنند.

هر چند که هنوز خروج این گروه قطعی نیست، اما اگر این اتفاق بیافتد و کنترل این جاده نیز به دست طرفداران اسد یا شبه‌نظامیان وابسته به ایران بیافتد، امتیاز ویژه‌ای نصیب تهران خواهد شد. شاید دلایلی از این دست بود که تنها سه ماه پیش جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا گفت تا زمانی که ایران در سوریه فعال است، آمریکا از سوریه خارج نخواهد شد؛ اظهارنظری که ظاهرا اهمیتی برای دونالد ترامپ نداشته و نتوانسته بر رئیس‌جمهور آمریکا اثری بگذارد

ترکیه

ترکیه اگرچه متحد آمریکا در پیمان ناتوست، اما در سوریه با دشواری‌هایی روبه‌رو شد که در نهایت به تغییر استراتژی ضدیت تام و تمام با اسد و حتی مداخله نظامی و اشغال بخشی از خاک سوریه انجامید. مساله آنکارا، قدرت و استقلال سیاسی-اقتصادی کردها و فعالیت علنی یا زیرزمینی حزب کارگران کردستان یا پ‌کا‌کا در مرزهای جنوبی کشور است.

در واقع دلیل ورود ارتش ترکیه به خاک سوریه و اشغال مناطق شمال غرب این کشور نیز، تضعیف کردهایی است که در میانشان، گروه یگان‌های مدافع خلق (ی‌پ‌گ) وابسته به پ‌کا‌کا توصیف شده است. یگان‌های مدافع خلق ستون اصلی “نیروهای دموکراتیک سوریه” است که در حال حاضر کنترل شمال شرق کشور از جمله استان کرد نشین حسکه، بخش‌های اصلی استان رقه و نیمی از استان دیرالزور را در دست دارد.

نیروهای دموکراتیک سوریه همان گروهی است که آمریکا با آموزش و تجهیزات نظامی به جنگ داعش فرستاد. اگرچه آمریکا تنها حامی مالی و نظامی این گروه نیست، اما اصلی‌ترین حامی آن است. خروج آمریکا به معنای پایان حمایت مالی نیست، اما فرستادن پیامی روشن به رهبران این گروه است تا به فکر راه چاره باشند چرا که بدون سربازان آمریکایی، احتمال حمله ترکیه جدی است.

رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه پیشتر نیز گفته که از حمله به شمال شرق سوریه ابایی ندارد. او مدعی است که برای تامین امنیت مرزهایش، ناچار شده که وارد خاک سوریه شود و اگر همچنان از سوی شبه‌نظامیان کرد احساس خطر کند، مناطق بیشتری را از شمال سوریه و در امتداد مرزهایش اشغال می‌کند.

چنین نقشه‌ای هرگز با حضور نظامیان آمریکایی شدنی به نظر نمی‌رسید. اما حالا دیگر سدی بر سر راه ارتش ترکیه نیست و به همین دلیل، خروج آمریکا، ترکیه را نیز به جمع برندگان اضافه می‌کند.

بازنده ها

مخالفان اسد

هر قدر که بشار اسد از شنیدن خبر خروج آمریکایی‌ها خوشحال شود، همانقدر مخالفانش از این خبر دل‌شکسته‌اند. دو هزار نظامی آمریکایی به تنهایی سرنوشت جنگ را تغییر نمی‌دادند، اما خروجشان اول از همه می‌تواند برای بسیاری از مخالفان اسد، ارزشی نمادین داشته باشد.

در میان مخالفان، وضعیت گروههای مختلفی که در استان ادلب جمع شده‌اند، با وضعیت “نیروهای دموکراتیک سوریه” متفاوت است.

گروه اول عملا از حمایت نظامی ترکیه برخوردار است، در حالی که گروه دوم با تهدید حمله نظامی ترکیه روبه‌رو است. همچنین گروه اول در دو سال اخیر، به دلیل افزایش حمایت‌های ایران و روسیه از اسد و همچنین شدت عمل ارتش سوریه، شکست‌های بسیاری را تجربه کرد.

اما در مقابل، “نیروهای دموکراتیک سوریه” که پشتش به آمریکا گرم بود موفق شد در نبرد با داعش به پیروزی‌های بسیاری برسد و حتی سرزمین‌های تحت کنترل خود را – به استثنای شمال غرب شامل عفرین که ترکیه اشغال کرد – گسترش دهد.

در چنین وضعیت پیچیده‌ای، این احتمال مطرح است که “نیروهای دموکراتیک سوریه” برای جلوگیری از حمله احتمالی ترکیه با بشار اسد وارد مذاکره شود تا در ازای خودمختاری، از جنگ با دولت مرکزی دست بکشد. چنین گزینه‌ای حتی می‌تواند پای ایران و روسیه را به استان‌های شمال شرق باز کند؛ یک گام دیگر از سوی این دو کشور برای پرکردن جای خالی آمریکا.

در میان گروههای دیگر، آنها که هنوز در منطقه کوچکی در اطراف راه التنف کنترل مرز را در دست دارند (گروههایی مانند جیش الاسود الشرقیه، نیروهای شهید احمد العبود و ارتش عشایر آزاد)، در صورت تعطیلی پایگاه نظامی آمریکا با خطر حمله همه جانبه ارتش اسد با حمایت ایران رو‌به‌رو خواهند بود. آنها شاید امیدوار باشند که به دلیل اهمیت بالای این گذرگاه، دونالد ترامپ به ترتیبی قید این پایگاه را بزند و نیروهایی را در این بخش نگاه دارد.

اسرائیل

خروج آمریکا از سوریه احتمالا آخرین خبری بود که بنیامین نتانیاهو، نخسـت‌وزیر اسرائیل می‌خواست بشنود! او که درون کشورش با بحرانی سیاسی روبه‌رو است، مقابله‌جویی با ایران را به ستون سیاست‌هایش تبدیل کرده و بخش بزرگی از توان تبلیغاتی‌اش را خرج این مساله کرده.

در این تبلیغات، مهار ایران در سوریه و جلوگیری از افزایش نفوذ و قدرت سپاه پاسداران در همسایگی اسرائیل، یکی از اقدامات اساسی است که دولت نتانیاهو به دنبال آن است. به همین دلیل هر تصمیمی که در نهایت به افزایش قدرت و نفوذ ایران منجر شود، خوشایند تل‌آویو نیست.

علاوه بر این موضوع، مساله مرز سوریه – عراق و این احتمال که ایران موفق شود از طریق گذرگاه الولید به دمشق و بیروت دسترسی زمینی بی دردسری به دست آورد، خبر خوبی برای اسرائیل نیست. ایران هرگز حمایتش را از حزب‌الله لبنان پنهان نکرده و برخلاف برخی گروههای شبه‌نظامی دیگر مانند انصارالله یمن (حوثی‌ها)، حمایت از حزب‌الله لبنان جایگاهی ویژه در تبلیغات حکومت ایران دارد.

ضمن اینکه اسرائیل به طور مستقیم نیز با ایران و حزب‌الله لبنان در سوریه درگیر است و هرازگاهی حملاتی را در این کشور ترتیب می‌دهد که به گفته منابع اسرائیلی، همیشه در مسیر تضعیف موقعیت ایران است.

اما اسرائیل در جریان یکی از همین حملات، حدود سه ماه پیش، در استان لاذقیه یک هواپیمای تجسسی روسیه را ساقط کرد که به تنش میان تل‌آویو و مسکو انجامید. برخی رسانه‌های اسرائیلی نیز گزارش داده‌اند که از آن روز تاکنون، ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهوری روسیه حاضر نشده با بنیامین نتانیاهو ملاقات کند؛ یک قهر طولانی که ضربه دیگری است به موقعیت نخست‌وزیری که پایه‌های صندلی‌اش لرزان شده.

با این وصف، اگر خروج نیروهای آمریکایی از سوریه به شکل کامل انجام شود، اسرائیل عملا در مقابل ایرانی که به سرعت تلاش خواهد کرد گستره نفوذش را افزایش دهد، در کنار روسیه‌ای که از سیاست‌های نتانیاهو دل‌چرکین است، دست تنها خواهد ماند.

عربستان

نقش عربستان در سوریه که بیشتر متوجه حمایت مالی از گروههای عرب مخالف اسد است، به دلیل شکست‌های گسترده این گروهها در برابر ائتلافی بزرگ از متحدین اسد (روسیه، ایران و حزب الله)، روز به روز کمرنگ‌تر شده است.

همزمان، بحران‌های پیاپی – از جنگ یمن که به نتیجه مورد نظر ریاض منجر نشد، تا مساله محاصره اقتصادی قطر، ماجراجویی‌های محمد بن سلمان در روابط دیپلماتیک با کانادا و البته قتل جمال خاشقجی -این کشور را در سیاست منطقه‌ای در جایگاه شکننده‌ای قرار داده است.

این کشور در جریان حمایت از مخالفان اسد نیز به دلیل گرایش برخی از این گروهها به اسلامگرایی رادیکال (مانند جبهه‌النصره یا داعش)، با چالشی جدی روبه‌رو بود چرا که این گروهها در نهایت خود از مخالفان خاندان سلطنتی سعودی نیز محسوب می‌شوند و قدرت گرفتن آنها، هرگز ریاض را خوشحال نمی‌کند. این مساله تا حدی برای عربستان اهمیت دارد که در جریان قطع رابطه با قطر نیز، اتهام حمایت مالی دوحه از چنین گروههایی به عنوان یکی از دلایل دلخوری عربستان مطرح شد.

عربستان از ابتدای جنگ داخلی سوریه تلاش قابل ملاحظه‌ای کرد تا این کشور را از چنگ ایران بیرون بکشد. آن تلاش عملا در حال حاضر بختی برای رسیدن به نتیجه ندارد. به همین دلیل شاید خروج نیروهای آمریکایی نیز، باخت بزرگی برای ریاض محسوب نشود.

اما در تصویر کلی‌تر، هر جا که در رقابت با تهران و مچ‌اندازی با رژیم ایران، احتمالی برای افزایش نفوذ ایران وجود دارد، موقعیت ریاض در جنگ‌های نیابتی تضعیف می‌شود. به همین دلیل هم عربستان، یکی دیگر از بازنده‌های تصمیم جدید رئیس‌جمهور آمریکاست؛ کشوری که زمانی حتی برای فرستادن نیروی نظامی به سوریه در چارچوب یک ائتلاف بین‌المللی اعلام آمادگی کرده بود. اما هم در دوران اوباما و هم در دوران ترامپ، پیشنهادش به در بسته خورد.

کیوان حسینی- بی بی سی