Articles

چرا باید فیلم ماشین جنگ را دید؟

Pitt’s War Machine character, Gen. Glen McMahon, is loosely based on the real Gen. Stanley McChrystal.

طولانی‌ترین جنگی که آمریکا تاکنون با آن روبرو شده- از ۱۶ سال به این سو – در حال طولانی‌تر شدن است. این در حالی است که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، تصمیم دارد چندین هزار نیروی دیگر را به افغانستان بفرستد.

همانند جنگ‌های خاورمیانه، جنگ افغانستان نیز گزینه‌های دشوار سیاسی و استراتژی‌های مبارزه با شورشگری را که آمریکا از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بی‌هدف دنبال کرده است، برجسته می‌کند.

جنگ موسوم به “مبارزه با تروریسم” را که رئیس جمهوری جورج دبلیو بوش به راه انداخت، حمله به افغانستان و عراق و سیاست‌های متضاد برای تغییر دولتها همزمان با گسترش مخالفان افراطی اسلامگرا، برای دولت آمریکا معضلات فراوانی را ایجاد کرده است.

پس از ۹ سپتامبر ۲۰۰۱، درباره این معضلات کتاب‌ها و مستندهای خوبی منتشر شده است. اما تاهنوز هالیوود نتوانسته فیلمی بسازد که به یک بیننده متوسط آگاهی و آموزش دهد که چرا سیاست‌های آمریکا ناکام شد و جهادگرایی گسترش یافت.

شماری از فیلم‌های هالیوود درباره جنگ‌های آمریکا یا طنزآمیز بوده یا فیلم‌های اکشن در قالب فیلم‌های جان‌وین. در این فیلم‌ها، نیروهای آمریکایی به عنوان قهرمانان و مراقبان، اما در حین حال، قاتلان حرفه‌ای نشان داده شدند.

البته به استثنای فیلم “مهلکه” که در سال ۲۰۰۸ ساخته شد و ۶ جایزه اسکار را به دست آورد. این فیلم معضلاتی را که یک واحد خنثی‌سازی مین آمریکایی با آن روبرو بودند، به نمایش گذاشت. اما حتی این فیلم تنها به پاره‌ای از مشکلات پرداخته است، البته مانند مستندهای خوب دیگر مانند “رسترپو” و “کورنگل”.

فیلم‌های هالیوود پرسش‌های دشوار استراتژیک اینچنینی را مطرح نمی‌کند که آیا آمریکا باید به کشورهایی که کمتر از آنها شناخت دارد، تهاجم یا دخالت کند؛ نیروهای آمریکایی چطور می‌توانند حمایت مردم محلی را بدست آورند، آیا دولت‌سازی و ترویج دموکراسی توسط یک بخش از دولت آمریکا امکان‌پذیر است، در حالی که بخش دیگر دولت یک استراتژی جنگی را دنبال می‌کند؟ آیا آمریکا می‌تواند که جوامع قبیله‌ای را از طریق لوله اسلحه بفهمد و درک کند؟

هالیوود ما را در درک و فهم هرج‌و‌مرج فزاینده جهانی کمک نمی‌کند. تاکنون چنین بوده است.

استنلی مک‌کریستال، ژنرال آمریکایی که مسئول جنگ افغانستان بود 
حق نشر عکسGETTY IMAGES
 استنلی مک‌کریستال، ژنرال آمریکایی که مسئول جنگ افغانستان بود

اما حالا یک فیلم جدید قابل توجه به نام “ماشین جنگ” با بازیگری برد پیت، که موضوعاتی را که در بالا مطرح شد، به خوبی به تصویر می‌کشد. دیوید می‌شد، نویسنده و کارگردان استرالیایی و و شبکه پخش و تماشای فیلم “نت‌فیلکس” فیلمی تهیه کرده‌اند که هم تاریک است و هم طنزی عاطفی، بامزه، خنده‌دار و آموزنده دارد.

سوژه این فیلم براساس یک مقاله مجله رولینگ‌ا‌ستون که بعدا در قالب یک کتاب هم منتشر شد، توسط مایل هاستینگز، روزنامه‌نگار، نوشته شده است.

مقاله او منجر به اخراج استنلی مک‌کریستال، ژنرال آمریکایی که مسئول جنگ افغانستان بود، شد. این اخراج به دنبال اظهارات توهین‌آمیز این ژنرال آمریکایی درباره رئیس جمهوری اوباما بود. این فیلم، داستانی را که منجر به اخراج ژنرال مک کریستال می‌شود، حکایت می‌کند.

برد پیت به عنوان ژنرال گلن مک‌ماهون اصلا نقش ژنرال مک‌کریستال را بازی می‌کند. فردی که در میان افسرانش محبوب بوده اما در عین حال سرشار از طنز است. پیت نقش خود را تا حدودی به عنوان کمدی پوچ بازی می‌کند و همزمان، فراز و فرودهای یادگیری چگونگی پیروزی یا باخت جنگ مدرن را طی می‌کند.

برد پیت (راست) با رئیس شرکت نت فلکس 
حق نشر عکسGETTY IMAGES
 برد پیت (راست) با رئیس شرکت نت فلکس

ژنرال مک‌ماهون با هیاهو و اعتماد به نفس به کابل می‌رسد تا فرماندهی را از نزد ژنرالی که ناکام مانده است، بدست بگیرد. او به دستیاران نظامی خود می‌گوید: “برویم تا برنده این جنگ شویم” و “بیایید این جنگ را پایان دهیم”. دستیاران او در واقع پرده از درک آهسته ژنرال مک ماهون ‌برمی‌دارند- او فقط آنچه را که ژنرال‌های قبل از او تلاش کرده و ناکام ماندند، تکرار می‌کند.

ژنرال مک‌ماهون نمی‌تواند که نیروهای بیشتری را که به آن ضرورت دارد، به افغانستان بیاورد زیرا آقای اوباما تمایلی به اعزام نیروهای بیشتر ندارد. ژنرال مک‌ماهون نمی‌تواند که جلوی کشاورزان افغان در کشت کوکنار (خشخاش) را بگیرد به خاطر آنکه مقام‌های دولت آمریکا به وی می‌گویند که محصولات جایگزین مانند پنبه با محصولات کشاورزان آمریکایی رقابت خواهد کرد.

همکاران ژنرال مک‌ماهون در ناتو به او یک واقعیت جدید را آموزش می‌دهند. به او گفته شد: “شما نمی‌توانید توسط زور اسلحه، یک ملت بسازید” و “شما نمی‌توانید که اعتماد یک کشور را با اشغال آن بدست آورید.”

حامد کرزی، رئیس جمهوری بدبین افغانستان که به خوبی توسط بن کینگزلی (با تمام تیکهای عصبی همیشگی آقای کرزی) بازی شده، به ژنرال مک‌ماهون گوش می‌دهد که او چگونه مسیر جدید جنگ جدید را توصیف می‌کند. ژنرال مک‌ماهون می‌گوید: “ما افغانستان را به یک کشور آزاد و مرفه تبدیل می‌کنیم”. آقای کرزی با لبخندی در پاسخ به او می‌گوید: “این مانند یک مسیر قدیمی به نظر می‌رسد.”

برخوردهای مختلف تاریک اما مملو از واقعیت، درک ژنرال مک‌ماهون را سرعت می‌بخشد. لیکیت استنفیلد، یک تفنگدار عصبی آمریکایی می‌پرسد که استراتژی ضد و نقیص او چگونه کار می‌کند. تفنگدارانی که کشتن را آموزش دیدند، حالا به آنها گفته شده که از خود شجاعت در خویشتنداری نشان دهند.

این تفنگدار خطاب به ژنرال مک‌ماهون می‌گوید: “من نمی‌توانم تفاوت میان مردم و دشمن را ببینم.” او افزود: “همه آنها برای من یکسان معلوم می‌شوند. ما نمی‌توانیم که در عین زمان آنها را کمک کنیم و هم بکشیم؛ اصلا گیج شده‌ام.”

تیلدا سوئینتن، که نقش یک سیاستمدار آلمانی را بازی می‌کند، به ژنرال مک‌ماهون می‌گوید: “حضور شما در سراسر افغانستان گسترش یافته و درگیر ۱۰۰۰ جنگ جداگانه با افراد محلی هستید، افرادی که شما را در محل خود نمی‌خواهند و این جنگی است که شما هرگز در آن پیروز نخواهید شد”. ژنرال مک ماهون در سکوت فرو می‌رود.

این فیلم قرار نیست که اکران سینمایی گسترده داشته باشد و در نت فیلکس منتشر شده است. با این حال، به نظر می رسد که این فیلم باید در دانشگاه‌ها و کالج‌ها نشان داده شود و جوانان درباره آن بحث کنند.

این فیلم به آنها کمک می‌کند درک کنند که چرا سیاست ضدشورشگری شکست خورده است، تروریسم گسترش یافته و چرا جنگ کشورهای زیادی را ویران کرده است. این فیلم کمک می‌کند تا فهمیده شود که چرا واشنگتن پس از ۱۶ سال هنوز در مورد تعداد سربازان بحث می‌کند.

احمد رشید bbc